مزد ترس
گفتگوى کامران پايدار با یکی از
کارگران معدن کانی کاوان شرق !

کامران پایدار: سلام عزیز، از اینکه همراهم شدی و ساعتی با هم هستیم خوشحالم و تشکر. مایلم از خودت شروع کنی، چقدر سابقه کار در معدن داری و کار و زندگی با همه ابعاد پر هیجانش را در معدن چگونه می بینی؟

کارگر کانی کاوان شرق: من هم اکنون دارای 23 سال سابقه کار در معدن هستم. البته معدن که چه عرض کنم٬ من 23 سال از بهترینهای عمر و جوانیم را در جهنم سیاه و خاموش و پر استرس سرشار از مرگ و میر گذرانده ام. من با همین دو چشم خودم شاهد جنایتهای تلخ و بزرگی بوده ام، جنایتهای هولناکی که در اعماق زمین، در تاریکی و سکوت و با فاصله صدها کیلومتر از شهرهای بزرگ و پر هیاهو اتفاق افتاده است. بارهای بار بهترین کارگران و دوستان عزیزم یا در زیر آوارهای خدا تنی دفن شده اند و یا بر اثر انفجار شاهد جسدهای لت و پار شده بسیاری بوده ام. انسانهای عزیز و شریفی که عمده ویژگیشان امید به زندگی، کار و صداقت و شرافتمندی بوده است٬ در آنی در مقابل چشمانم پودر شده اند، با همه آروزهایشان، با همه عشقشان به زندگی و خانواده هایشان. من الان بعد از 23 سال سابقه کار هنوز کارگر قراردادی شرکت کانی کاوان شرق هستم با دستمزد 303 هزار تومانی که همین فردا همین معظمی کثافت قادر است با اشاره ای اخراجم کند. البته یکی دیگر از برکات 23 سال کار در معدن٬ بیماری مزمن تنفسی و دیسک کمر است که هر چند وقت یکبار روزگارم را سیاه میکند. از هیجان گفتی٬ چه سئوالی؟ خنده دار است٬ اینجا هیجانش، هیجان مرگ و نیستی است .

کامران پایدار: جنایت هولناک در اعماق زمین، در سیاهی و تاریکی در صدها کیلومتر دورتر از شهرهای شلوغ و پر هیاهو... منظورت چیست٬ میتونی بیشتر توضیح بدی؟

کارگر کانی کاوان شرق: کار ما در بیابان و کوه و اعماق زمین است. در بسیاری از موارد طی حفاریهای انجام شده  برای استخراج زغال سنگ و انواع سنگ آهن تا عمق 1300 متری زمین باید پیش رفت. میدانی 1300 متر در زیر لایه های زمین یعنی چه؟ در همچین فضایی نه خبری از نور هست و نه اکسیژن و نه زندگی. امکانات نور و تنفس اکسیژن بعلت استفاده از دستگاهها و امکانات نامناسب و ارزان قیمت بسیار نامطلوب و محدود است. انفجار و تخریب با استفاده از گاز متان در این شرایط، در زیر لایه های صدها تنی زمین خیلی وحشتناک است. بدون رعایت و منظور کردن حتی ابتدایی ترین شرایط ایمنی کار در بسیاری مواقع به دنبال انفجار یا آوار فرو میریزد یا اجساد کارگران قربانی تکه تکه میشود. هر بلایی بر سر کارگر بیاید هیچ بی شرفی جوابگو نیست. در فردای مرگ کارگر نان آور خانواده، خانواده عزادار با جیب خالی باید عین توپ فوتبال بین کارفرما و اداره کار و بیمه و هزار کوفت و زهر مار دیگه٬ که همه شا ن به این حکومت آخوندی وصلند٬ سرگردان و بی نتیجه بدوند. آخر سر هم خسته و درمانده پیگیری خون عزیزشان را رها کنند. خوب، ببین کارفرما، سرمایه دارها و پولدارها و اداره هاشون همه با هم اند. هر کدامشان سود و سهم میبرد اما حتی از پرداخت حق بیمه کارگری که جانش را از دست داده طفره میروند و حالا خانواده کارگر جان باخته باید فقر و گرسنگی بکشند، متلاشی شوند، تن فروشی کنند و هزار و یک بدبختی دیگر. خوب، آیا این جنایت نیست؟

کامران پایدار: راستش بشدت متاسف و متاثر شدم. آیا میتونی یکی از تلخ ترین خاطرات خودت را از این  معدن لعنتی تعریف کنی؟

کارگر کانی کاوان شرق: اگه از حرفهای من ناراحت شدی ببخشید اما دوست من این واقعیت است و واقعی تر از واقعیت. یکی از تلخ ترین خاطراتم مربوط به قتل عام کارگران زغال سنگ زرند کرمان در سال گذشته است. من خودم در آنجا شاهد همه چیز بودم. بر اثر انفجار خیلی بزرگی که برای استخراج زغال سنگ بود 13 نفر از کارگرای همکارم در آنی، شاید یک چشم به هم زدن٬ در میان انبوهی از دود و غبار و انفجار پیکرهای عزیزشان پودر و لت و پار شد! پس از این حادثه ناگوار که بخشهای عظیمی از معدن هم بعلت عدم استحکام فرو ریخته بود٬ تکه تکه های گوشت بدن کارگران جانباخته در زیر آوار و لابلای سنگها مدفون شد. با گذشت چندین ماه از این حادثه ما هنوز به دنبال تکه هایی از گوشت بدن همکارانمان در میان خاک و لابلای سنگها میگشتیم. خیلی تلخ و ناگوار است. آدم این حرفها را باید به کی بگه؟ به این آخوندهای بی شرف یا به سرمایه دارای میلیاردری امثال معظمی!؟

کامران پایدار: الان در کجا کار میکنید، ساعات کار، حق بیمه و اوضاع دستمزدها و امکانات رفاهیتان چطور است؟

کارگر کانی کاوان شرق: ما تعداد 400 نفر کارگریم، همگی قراردادی و دستمزدهایمان هم 300 هزار تومانی است. ما ظاهرا در استخدام شرکت کانی کاوان شرق هستیم و این شرکت عظیم هم متعلق به ابر جنایتکار و سرمایه دار بزرگی به نام معظمی است. معظمی موجود خطرناک و بیرحمی است و با تمام ارگانها و ادارات حکومتی دارای روابط و باند بازیهای خاص خودش است. اکثر اوقات سال را برای خوش گذرانیهای آنچنانی به کشورهای اروپایی میرود و... 13 نفر کارگری که در معدن زغال سنگ کرمان جان باختند در استخدام همین شرکت کانی کاوان معظمی بودند. پس از جان باختن این کارگران معظمی با زد و بند و پرداخت رشوه و از طریق روابطی که با باندهای حکومت اسلامی داشت حتی از  از پرداخت خسارت به خانواده کارگران جان سالم بدر برد. همین معظمی همیشه حتی از پرداخت حق بیمه ماهیانه کارگران طفره رفته و مبلغ نصف بيمه را پرداخت میکند. و این یعنی کارگری که باید در 30 سال حق بیمه و بازنشستگیش آن هم در این شرایط جامعه کامل شود٬ با این نوع پرداخت حق بیمه توسط معظمی٬ بایستی مثلا 60 سال کار کند تا به سن بازنشستگی برسد! البته اگر زنده بماند و یا در انفجار و زير آوار معدن برای همیشه مدفون نشود! الان شرکت کانی کاوان مجری و ناظر استخراج معدن سنگ آهن در اطراف تبریز است. هم اکنون از این معدن سنگ نفلین سی نیت استخراج میشود که از آن پودر آلومینا و در نهایت فلز آلومینیوم به دست می آید و بسیار هم سود آور است.

این هم وضعیت اسفبار زندگی ما کارگران و خانواده هایمان در کنار این کار وحشتناک و سرشار از سود است. تعدادی از کارگران بومی روستاهای اطراف تبریز و سراب اردبیل هستند٬ تعدادی هم از شهرستاهای دیگر آمده اند که در کمپ شرکت زندگی می کنند. نه غذای مناسب، نه بهداشت و استراحت و نه خبری از هیچگونه امکانات رفاهی هست. کارگران روز را در سوراخهای تاریک معدن میگذرانند جایی که فقط سفیدی دندانها پیداست و شب را از فرط خستگی در میان سوله های فلزی کمپ به سر میرسانند. اما توجه داشته باشید همین معظمی و همدستانش در چند کیلومتری همین جهمنی که ما کارگران کار و زندگی میکنیم با صرف هزینه ای بیش از 5 میلیارد تومان ویلای بسیار مجلل و مجهزی ساخته اند برای مواقعی که اگر مجبور باشند چند شبی را در آنجا به قول خودشان "عشق و حال کنند". ساعت کاریمان هم ظاهرا 24 ساعت کار و 48 ساعت استراحت است!! اما در بسیاری از مواقع بدلیل فقر و دستمزدهای کم پیش میاید کارگران به نام اضافه کاری حتی بیش از 2 روز متصل در معدن کار کرده اند. این یعنی خودکشی٬ این یعنی انتحار اجباری که حکومت و سرمایه داران برای ما کارگران فراهم کرده اند .

کامران پایدار: آیا در میان خودتان شورایی، سندیکایی، نماینده ای دارید که حرفها و خواستهای شما را مطالبه و پیگیری کند؟

کارگر کانی کاوان شرق: ای بابا، با فشار و ساعات طولانی کار، ترس از اخراج و بیکاری، افکار پریشان و کابوس فقر و گرسنگی خانواده هایمان و تهدید و سرکوب و ... ما را در منگنه گذاشته اند. ما را در وضعیتی قرار داده اند که حتی قادر نیستیم به نظافت روزانه مان برسیم و تا این شرایط هست متاسفانه بر ما سوار هستند. کسی هم به فکر ما نیست٬ زندگی ما از بردگان عهد بوق بدتر است. این حکومت حامی و همدست و شریک پولدارها و سرمایه داراست. هر دو با هم میخورند و اگر کار ما نباشد یک روز روی پایشان بند نیستند. بارها پیش آمده دستمزدهایمان را نداده و یا ساعت کارمان را خواسته اند افزایش بدهند. تا زمزمه تعطیل کار و اعتصاب بین کارگران پیچیده فورا و موقتا عقب نشسته اند. *